دزدیدن از ثروتمند و کمک به فقیر، هنوز هم بین مردم یک داستان قهرمانی است یا دیگر قهرمان همهی ما، حتی فقیرترینمان هم، خود پول است؟ فرهان پول رشوهبگیرها، کلاهبردارها و کسانی که با غارت چیزهایی که حقشان نبوده ثروتمند شدند را میدزدد و با آن پول به جوانهای فقیر محلهشان کمک میکند و خرج تحصیلشان را میدهد و به خانوادههایشان کمک میکند ولی یک مرگ غیرمنتظره تمام زندگی او را متزلزل میکند. فرهان وقتی میفهمد نمیتواند بعنوان فرهان با ناحقیها بجنگد، خود را اورهان جا میزند…