یانگ سون یک مادر مجرد و خوک کشاورز است که پسرش کانگ هو را به تنهایی بزرگ کرده است. علیرغم عشقی که به او داشت، والدین سختگیرانه او باعث شد کانگ هو او را به عنوان یک مادر بد ببیند. کانگ هو در بزرگسالی تبدیل به یک دادستان خونسرد شد و از مادرش فاصله گرفت. با این حال، یک تصادف غیرمنتظره باعث شد که او به زادگاهش بازگردد و با یانگ سون از نو شروع کند. دوست دوران کودکی کانگ هو، می جو، که به خاطر قلب گرم و احساس قوی عدالتاش شناخته میشود، پس از تصادف دوباره با او ارتباط برقرار کرد که منجر به تجربهای متحول کننده برای او شد.