کورکماز و اسکندر بیش از چهل سال است که با یکدیگر رفیقاند. پسر اسکندر بر اثر تصادف میمیرد و متهم پسری به نام متین است. متین؛ پسر کورکماز است که بیستودو سال پیش گم شده بود و کورکماز در طی این سالها به دنبال او بوده. حالا دو رفیق قدیمی در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند. یکی به خاطر مرگ پسرش و دیگری برای جلوگیری از مرگ پسرش.