در جنوب شهر جوانی به نام عطا با پدرش زندگی میکند و دو تن از دوستان خود را نیز به خانه راه داده است. کلفتی که برای همسایهشان کار میکند، دلبستگی خاصی به این جوان دارد که عطا از آن بیخبر است. این کلفت، دختری را به خانه عطا میآورد و ادعا میکند که دخترخالهاش است و از عطا میخواهد برای چند روزی مخفیانه او را در منزل خود نگه دارد. عطا میپذیرد و ماجراها با ورود این دختر به خانه شروع میشود...