داریل قصد دارد پس سال ها بودن در زندان، راه راست را در پیش گیرد. او با دختری آشنا می شود که به او کمک می کند تا شغلی در خور شان مثل رانندگی پیدا کند. وی قصد دارد با پس انداز کردن، و یک کلوپ شبانه باز کند. تا اینکه سر و کله الماس ها و کتک کاری ها پیدا می شود.