این سریال در مورد معلمی به اسم الیف ترکّان و اومدن اون به یه شهر کوچیک به اسم سارپچاست. اومدن این معلم که کارش رو با عشق زیادی انجام میده، در زندگی همه نقطه ی عطفی میشه. زینب وقتی درموندگی زینب که در اوج نوجوونی مجبور به ازدواج شده بود رو میبینه و تصمیم میگیره ازش حمایت کنه و اینطوری میشه که با خانواده ی ثروتمند بایکارا که مثل کابوسی این شهر رو تسخیر کرده بودن، در میفته. ولی مدتی بعد متوجه میشه یکی دیگه هم سعی داره طالع معکوس شهر رو تغییر بده، این شخص امیر بایکارای مرموزی بود که به خونواده ی خودش پشت کرده بود…