این سریال داستان زندگی قاتل اجاره ای ملقب به گولگه(سایه) رو بیان میکنه که در حین فرار برای نجات جانش سعی میکند خودش را بشناسد. مدت زیادی بود که از پدر گولگه خبری نبود و سروت مثل پدرش با او رفتار میکرد ولی در نهایت به گولگه خیانت کرد. بعد از خیانت سروت، گولگه یهو چشم باز کرد و دید در یک محله ی غریبه و در یک مغازه ی پنجاه مترمربعی خیاطی زندگی میکند. او که سعی داشت تا زمانیکه آب ها از آسیاب بیافتد و اوضاع خوب شود آنجا مخفی شود فهمید که مردم محله فکر میکنند او پسر صاحب مغازه است که به تازگی فوت کرده ولی خیلی زود متوجه شد که نمیتواند زیاد با این هویت زندگی کند. هرقدر بیشتر بتواند در این محله بماند، بیشتر میتواند به رازها در مورد گذشته و هویت اصلیش دست پیدا کند و بیشتر میتواند به اطرافیانش کمک کند و تبدیل به شخص دیگری شود…