دو مسافر به نام های آکاش و ایشک در حالی که در قطار رم به مقضد خود می رفتند به طور اتفاقی با یکدیگر آشنا می شوند. همین مسئله باعث می شود که آکاش عاشق شود اما گفتن این مسئله برایش سخت است. آن ها کل طول یک روز را در پاریس و با یکدیگر می گردد و گرم صحبت می شوند. ایشک که دختر مستقل و با روحیه ای قوی است، فردای آن روز بدون خداحافظی می رود اما آکاش نمی تواند او را فراموش کند؛ پس تصمیمش را می گیرد تا …