کمیسر پلیس سوریادف سینگ پدربزرگ مسکونی تنها نوه اش ، کجال است. با این حال ، بی خبر از سوریادف ، زندگی کجال از سوی پسر عموی متهم وی ، ویشامبر تهدید می شود. پدر ویشامبر به جای ویشامبر ، کل دارایی خود را به خواهرزاده خود سوریادف واگذار کرده بود. حالا ویشامبر می خواهد کجال را بکشد ، بدین ترتیب تنها وارث ارث می شود. بعضی از افراد قصد ربودن کجال را دارند اما یک رهبر ، کاران ، آنها را می جنگد و او را نجات می دهد. تحت تأثیر قرار گرفتن ، سوریادف وی را به عنوان محافظ کجال منصوب کرده و آنها هر دو به شهر ساندنرنگار ، که خانه اجدادی آنها است ، عزیمت می کنند. با این حال ، سوریادف نمی داند که آدم ربایی و همچنین نجات کاران از کاجال برای جلب اعتماد سوریادف انجام شده است