درگیری جزئی در یک دهکده به نتیجه درگیری و در نتیجه مرگ شوهر پچی تبدیل می شود. دورای از آخرین شخصی که مسئول مرگ شوهر پچی است ، محافظت می کند ، در حالی که همه افراد دیگر در درگیری کشته شدند. پسر دورای ، بالو ، به روستای خود باز می گردد. دورایی برای جشن گرفتن جشنواره در معبد ، روستائیان را ترغیب می کند تا اتحاد خود را به خاطر پروژه سد روستای زلزله زده به دولت نشان دهند. پچی تصمیم می گیرد که رقبا را بکشد در حالی که بالو در بین آنها قرار دارد. بالو عاشق دختری دمدمی به نام سمباروتی شد. هنگامی که یک مشکل جدی عشق او و کلام پدرش را تهدید می کند...