آلاسکا رز از سالها که مادرش چهار سال قبل خانواده را ترک کرد ، سالهای سختی را پشت سر گذاشت. عمل کردن ، عصیان کردن در برابر پدر مجرد خود ، کانر ، در مدرسه مشکل و بدتر است. اما وقتی هجده ساله شد ، آلاسکا برای برخی از رفتارهای خارج از کنترل ، در مقابل قاضی دادگاه بزرگسالان می یابد. در عوض حكم زندان ، آلاسكا دستور داده است كه خدمات مسكن را در يك محل زندگي كمك كننده انجام دهد و در آنجا به خانم فاستر ، يك مقيم سالخورده كه در بهترين حالت قابل دستيابي و بدترين خصمانه بودن است ، انجام شود. آیا خانم فاستر خنثی کننده آلاسکا خواهد بود یا به سادگی مانع دیگری در راه آزادی دختر سرسخت خواهد بود؟ در حالی که آلاسکا تلاش می کند تا وظایف دادگاه خود را به حداقل برساند و زمان واقعی زندان را گول بزند...