وقتی برای اولین بار آتم (سیدنی فلانیگان) دختر ۱۷ سالهٔ داستان هرگز به ندرت گاهی همیشه Never Rarely Sometimes Always را ملاقات میکنیم، مشغول آواز خواندن در برنامه استعدادیابی دبیرستان است. او صدای بینظیری دارد، اما پسری که در ردیفهای آخر نشسته، با صدا زدن او با لقبهایی مثل «هرزه»، مانع ادامهٔ کارش میشود. وقتی رفتار سایر پسرها که موجب تحریک او میشوند، غمگینی او، عقب کشیدنش از صحنه و برجستگی کوچک روی شکم او را میبنیم، پیش از مراجعهٔ آتم به کلینیک، متوجه ماجرا میشویم: او باردار است.
کلینکهای محل زندگی آتم، برای سقط جنین کمکی به او نمیکنند و با عقاید سرسختانهای که دارند، زنان را از انجام دادن این کار میترسانند. اسکایلر (تالیا رایدر) دخترعموی حمایتگر او، با پولی که از مدیر بدنام محل کار هردوشان کش رفته، به کمک او میآید. آنها میخواهند به نیویورک بروند تا کار سقط جنین را آنجا انجام دهند.
توضیحات :
الیزا هیتمن در سال ۲۰۱۷ با فیلم موشهای ساحل Beach Rats نشان داد که استعداد فوقالعادهای در مشاهده کردن دارد و هر دو فیلم بیشتر حسی از مردمشناسی دارند تا اینکه یک روایت صرف باشند. در فیلم هرگز به ندرت گاهی همیشه توجه هیتمن به اضطراب امروزی سقط جنین در آمریکا جلب شده است. این فیلم از ابتدا تا انتها کاملا خشم شخصیت اصلی جوانش نسبت به سرخوردگی در جامعه مدرن را به تصویر کشیده است (سبکی که بهعنوان kitchen-sink realism شناخته میشود). الن لووار فیلمبردار اثر، سردی نور فلورسنت را در مطب دکتر و اتوبوسهای شلوغ ثبت کرده است. قصد او این است که تماشاچی دنیای دلهرهآور و عصبی آتم را تجربه کند و نتیجه آن بسیار حیرتآور است.
اجرای این نقش برای فلانیگان اولین تجربه جدی محسوب میشود که بیشتر به یک معجزه میماند. او محتاط است و زیاد صمیمی نمیشود و این موضوع حتی در پاسخهای او به سوالات کلینیک پزشکی که باید از بین گزینههای عنوان فیلم یکی را انتخاب کند هم دیده میشود.
ذکر همیشگی آتم این است که «من خوبم» و با چشمهایش فریاد میزند؛ مشخص است که بار زیادی روی دوش اوست و جای زخمهای جسمی و روحی سوءاستفادههای جنسی که از او شده هم گواه این موضوع است. رایدر هم در نقشش میدرخشد و حتی اگر برخی جنبههای خاص از تجربههای آتم را درک نکند، باز هم مثل یک خواهر از او حمایت میکند.
هرگز به ندرت گاهی همیشه با نیشدارترین حالت ممکن، به مردانگی هم پرداخته است. حتی یک «مرد خوب» هم در این فیلم وجود ندارد: پدر آتم (رایان اگولد) یک عوضی بهتماممعنا است، مدیر آنها از کارکنان زن فروشگاه سوءاستفاده میکند و مسافر سمج اتوبوس (تئودور پلرین) آنقدر به آنها گیر میدهد تا بتواند به اسکایلر نزدیک شود و آنها که حسابی ناامید و خسته شدهاند، از سر ناچاری دیگر مقاومت نمیکنند.
اگر نگاه منتقدانهتری داشته باشیم، این موضوع کمی دور از واقعیت است: قطعا تمام مردها اینطور نیستند. اما هیتمن زیر بار نمیرود و انگشت اتهام را رو به مردها نگه میدارد که در نهایت به یکی از انتخابهای شجاعانهٔ فیلم تبدیل میشود. این فیلم در اصل دربارهٔ زندان مردسالاری چه در تعاملها و چه در نهادها است.
برای مخالفان سقط جنین آسان است که به دختران جوان برچسب هرزگی، مسئولیتناپذیر و تنبلی بزنند. فیلم نسبت به این دیدگاه جوابی قاطع و هوشیارانه میدهد که در عین حال به همان اندازه انسانگرایانه است.
شاید تماشای این فیلم برای همه کار راحتی نباشد. لحظههایی در هرگز به ندرت گاهی همیشه وجود دارد که میتواند اشک بیننده را در بیاورد، بهخصوص کلوزآپی که هنگام تجربهٔ سقط آتم و دست در دست بودن دو شخصیت اصلی را میبینیم. با این حال نقطه عطف فیلم هیتمن در پیدا کردن زیبایی در چنین لحظاتی با سکوتهای وحشیانه و ظرافت گیرایی است که در سختترین روزهای یک انسان یافت میشود.
این مقاله برگرفته از نوشته کلینت ورثینگتون در سایت consequenceofsound.net است.
جردن راوپ | فیلم استیج
هیتمن در هرگز به ندرت گاهی همیشه نگاهی خاص و ضروری نسبت به مشکلات یک فرد در داشتن کنترل نسبت به بدن خودش را به بیننده ارائه داده است. او با روشنبینی حسابشده و ظریفی که نسبت به این موضوع دارد، صدای میلیونها زن با تجربهای مشابه شده است و حالا زمانی است که باید شنید.
مری سولوسی | انترتینمنت ویکلی
این کارگردان آنقدر فیلمساز مطمئنی هست که بتواند این داستان را با صداقت و بدون دستکاری به تصویر بکشد و با اعتمادی که به مخاطبانش دارد، موقعیت خطرناک و پیچیدهٔ آتم را بدون اجبار به توضیح دادن دربارهٔ آن، تفسیر کرده است.
اندرو بارکر | ورایتی
هرگز به ندرت گاهی همیشه فیلمی است که در ابتدا رویایی با طبیعتی بیرحم است و به تدریج آرام و خونسرد و در عین حال با همهمه و اضطراب همراه میشود. این فیلم یک گوهر ویرانگر بیصدا است.