داستان این سریال که در دنیای خیالی جنگ ستارگان در جریان میباشد ، دربارهی یک تفنگدار تنها به نام ماندالورین است که درد و رنجهای بسیاری را کشیده هست و در یک کهکشان دورافتاده خارج از قلمروی جدید سرگردان میباشد و سعی دارد به هدف خود برسد. اما…
توضیحات :
این سریال وارد فضای خشن این دنیای کهکشانی جذاب شده و در آن شاهد بدلکاریهای خیلی خوبی هستیم. مناظر اپیزود اول خیلی جذاب هستند، از سیاره یخزده تا یک منطقه شهری تا صحرایی کوهستانی. اینجاست که The Mandalorian از یک داستان ارزشمند به داستانی متناسب با افسانه جنگ ستارگان تبدیل میشود.
اما یک نکته را فراموش نکنیم: پدرو پاسکال (Pedro Pascal). او نقش ماندالوریان را بازی میکند، حتی اگر صورتش را نبینیم. او غرور، جذابیت و مهارتهایی برای زنده ماندن و پیشرفت در حرفه شکارچی جایزهبگیر بودن دارد، اما همیشه هوای متحدان خودش را هم دارد. او همچنین برای محافظت از بیگناهان خودش را در خطر میاندازد. صحنههای اکشن زیادی وجود دارند تا نشان دهند ماندالوریان چقدر در کارش ماهر است، اما به طرز جالبی شاهد لحظات آرامی هستیم که در آنها ضدقهرمان داستان به جای انفجارهای لیزری از دیپلماسی استفاده میکند. او شخصیتی جذاب با گذشته غمانگیز است و همین باعث شده با او همذاتپنداری کنیم.
اما در حالی که داستان ماندالوریان به اندازه کافی مبهم نگه داشته شده تا سریال جذاب و مرموز شود، شخصیت بازیگران نقش مکمل در ابتدای سریال بیش از حد مبهم است. شخصیتها هرگز با نام به ما معرفی نمیشوند و حتی در تیتراژ هم از آنها به عنوان مشتری یا زرهپوش یاد میشود. پس چه نام آنها عمدا مخفی شده تا در آینده بیننده را شوکه کنند یا نام و سرگذشت آنها اصلا برای داستان مهم نیست، این باعث شده شخصیتهای داستان به جز ماندالوریان ناقص و غیرضروری به نظر بیایند.
مثلا شخصیت مشتری با بازی ورنر هرتسوک (Werner Herzog) را در نظر بگیرید. او به اندازه کافی مرموز، کمی تهدیدآمیز و بسیار فریبکار است؛ مطمئنا شخصیت او نقش خیلی مهمی در ادامه داستان خواهد داشت. گریف کارگا با بازی کارل ودرز (Carl Weathers) که هرگز نامش افشا نمیشود، فقط در نقش رابط انجمن شکارچیان جایزه بگیر ماندالوریان دیده میشود؛ قطعا شخصیت او را در آینده بیشتر خواهیم دید اما در اپیزود اول به خوبی از او استفاده نمیشود. این قضیه درباره آگنات با بازی نیک نولتی (Nick Nolte) هم صدق میکند که فقط برای نجات ماندالوریان وارد داستان میشود، به او یاد میدهد چطور از یک بلورگ سواری بگیرد، قرارگاه بیگانگان را به او نشان میدهد و سپس در غروب آفتاب محو میشود؛ این نقش جالبی برای نامزد سه جایزه اسکار است، یا اینکه او هم نقش مهمی در داستان خواهد داشت؟ اندروید شکارچی IG-11 با صدای تایکا وایتیتی (Taika Waititi) معرفی جذابی دارد اما خیلی زود از داستان خارج میشود. چون او یک اندروید است امیدواریم از انفجاری که در آن حضور داشت جان سالم به در برده باشد. البته برای دیدن جینا کارانو (Gina Carano) و جیانکارلو اسپوزیتو (Giancarlo Esposito) در سریال باید همچنان منتظر بمانیم.
فاورو و فیلونی این سریال را پر از اشارات دنیای جنگ ستارگان کردهاند؛ در هر گوشهای از سریال شاهد نکتهای از این دنیای گسترده هستیم. چیزی که ما را حین پیچشهای داستانی هدایت میکند موسیقی جذاب لودویگ گورانسون (Ludwig Göransson) است که خیلی خوب فضای وسترن داستان را با حال و هوای دنیای جنگ ستارگان ترکیب کرده است.
چیزی که The Mandalorian خیلی خوب آن را انجام میدهد ارائه یک شکارچی جایزه بگیر خوشذوق و بااحساس است، یک ضدقهرمان که به راحتی چندین نگهبان بیگانه را از بین میبرد، اما از کشتن یک بچه بیگانه به خاطر کارش خودداری میکند. اینکه آیا The Mandalorian این عضو نژاد یودا را پیش مشتری خودش برمیگرداند یا شاهد گذشته او به عنوان یک پناهنده خواهیم بود هنوز مشخص نیست. اما پیچیدگی ارائه شده توسط نقشآفرینی پاسکال، نویسندگی فاورو و کارگردانی فیلونی برای جذب مخاطبان به سریال کافی هستند. بیاید امیدوار باشیم بقیه دنیای سریال هم به جذابیت بهترین ویژگیهای اپیزود اولش باشد.