ساجان(Saajan) یک دانشجوی جوان و خوشگذران است که با دختر رویاهایش، کجل(Kajal)، در فاحشهخانهای آشنا میشود. کجل قربانی بیگناه صاحب فاحشهخانه یعنی دانراج(Dhanraj) است. سرانجام ساجان عاشق کجل شده اما رابطهی آنها مورد قبول جامعه و والدین ساجان نیست. آقای سود(Sood)، پدر ساجان میخواهد که پسرش به ارتش هند ملحق شود. از طرفی دیگر، دانراج نیز با این رابطهی عشقی مخالف است؛ زیرا او نمیخواهد که زنهای فاحشهخانهاش زندگی عادی و آبرومندی داشته باشند. با این وجود، ساجان به کمک دوستانش، عشقش را از آن مکان فراری میدهد. اما سوالی که باقی میماند این است که: آیا والدین ساجان پسرشان را در کنار کجل خواهند پذیرفت یا اینکه آیا شرارت دانراج مانع عشق آن دو خواهد شد؟...