زهرا که در خانواده ی فقیر و قانونمند در آلمان زندگی میکنه نه هویت و نه حق سخن داره…باباش و برادرش میخوان اونو در مقابل پول به یه فرد ناخواسته بدن ولی دل زهرا پیش یه جوون به اسم غدیر هست…تو روز عروسی زهرا طاقت نمیاره و پیش عشقش فرار میکنه…تو این مدت اول دست خانواده ش میفته،بعدش با نظر اینکه ناموس خانواده ش رو کثیف کرده تو یک اتوبان به مرگ سپرده میشود…ولی هنوز سورپرایزایی که زندگی براش حاضر کرده تموم نشده…در نتیجه ی اتفاقات غیر منتظره زهرا با خانواده ی مجرم استانبولی روبرو میشه..