كریم به عصمت علاقه دارد؛ اما مادر عصمت دخترش را برای مصیب، كه در بندر كار می كند، در نظر گرفته است. مصیب، در سفر به تهران، با یك گروه قاچاقچی همسفر و دستگیر می شود. كریم نیز با توطئه ی قلی متهم به قتل و دستگیر می شود. در غیبت مصیب و كریم مادر عصمت می میرد، و عصمت با وساطت مرد شروری به دام قادر، كه كاباره دار است، می افتد. قادر از عصمت هتك حرمت می كند و او را در كاباره اش به كار وا می دارد. كریم و مصیب آزاد می شوند و به دنبال عصمت می گردند. همدستان قادر قصد اغفال دختری به نام فرشته را دارند كه مصیب او را می رهاند و به مادرش می سپارد. با همدستی كریم و مصیب، قادر به جرم قتل یكی از افرادش به دام مأموران پلیس می افتد و سرانجام كریم با عصمت و مصیب با فرشته پیمان زناشویی می بندند.