«عاشق برای یک روز» داستان یک استاد دانشگاه است به نام ژیل، که تازه وارد میانسالی شده، تنها زندگی میکند و ازدواجش دختری دارد به نام ژین که 23 ساله است. سن و سال پدر و دختر نشان میدهد که ژین حاصل عشقی آتشین بوده که زود چراغش خاموش شده و این حس را به ما میدهد که ژیل همیشه درگیر روابط زودگذر عاشقانه است. ژین به تازگی از دوست پسرش جدا شده، اصلا درام فیلم از آنجایی شروع میشود که ژین گریان و درمانده به خانه پدرش میرود و از جدایی عاطفیش میگوید و در خانه پدر دوباره ساکن میشود. این اتفاق زمانی رخ میدهد که خود ژیل هم با دختری بسیار جوانتر از خودش به نام آریان همراه شده است که او هم 23 ساله است. حضور این سه نفر در خانه و رابطه آنها درام گرل را شکل میدهد. درامی که تمامی المانهای فیلمهای کمدی رمانتیک را دارد اما اصلا شبیه هیچ کدام از آنها نیست. بخش زیادی از دیالوگهای این سه نفر را، چه زمانی که دو به دو صحبت میکنند و چه در لحظاتی که سه نفر در قاب حضور دارند، همان حرفهای آشنای روزمره است درباره عشق و روابط عاطفی، گذرا بودن و یا عمیق بودن آنها، بیمها و امیدهای جاری در این روابط. فیلم انگار درباره واهمههای بی نام و نشانی است که همیشه در کمین روابط عاطفی و عشق هستند و میتوانند شیرینی آنها را به تلخی و یا سادگی و سبکی آنها را دگرگون کند و عمقی و بعدی تازه به آنها بدهد. ...