انا یک خدمتکار است که قبول میکند در یک یتیمخانه مشغول به کار شود. بچه های بتیم یکی پس از دیگری توسط خانواده ها به فرزندی پذیرفته می شود. آنا با آخرین بچهی یتیم آنجا جودیث، ملاقات میکند. جودیث به دلیل اختلالات روانی توسط هیچ خانواده ای پذیرفته نشده است. در همین اوضاع، صداهایی عجیب و غریب از در و دیوار یتیمخانه شنیده می شود و...
توضیحات :
درخواست شده توسط : arash8890
رتبه 10522 در بیشترین تعداد رای دهنده