در سال های نخست انقلاب فرازمی با سوء استفاده از دارایی همسرش به آمریكا می رود و پس از مدتی با تمام شدن پول ها اقدام به سرقت بانك می كند و به ایران بازمی گردد اما در می یابد كه همسر سابقش با جوانی قرار ازدواج گذاشته است. او چندبار با پادرمیانی پدر همسرش دختر كوچك خود گلی را ملاقات می كند و تصمیم می گیرد كه با ربودن او از نو به خارج از كشور بگریزد. فرازمی كه به شدت تحت تأثیر فیلم های پر زد و خورد آمریكایی و داروهای مخدر است در شب مراسم ازدواج به خانه همسر سابق می رود و گلی را می رباید. شوهر جدید زن او را تعقیب می كند و فرازمی كه خود را «رمبو» فرض می كند و خیال می كند كه هلی كوپترهای آمریكایی برای نجات او آمده اند از ساختمان بلندی سقوط می كند و هلاك می شود.