گروهی از غواصان كه به سرپرستی كیوان محتشم، افسر نیروی دریایی، برای كشف یك مركز ردیابی كشتی های ایرانی در خلیج فارس به زیر آب رفته اند، پس از شناسایی مركز موفق به انهدام آن نمی شوند و مورد هجوم نیروهای عراقی قرار می گیرند. محتشم كه به علت كمبود اكسیژن در زیر آب از ناحیه ریه مصدوم شده، در بیمارستان بستری می شود و به پیشنهاد كامران سپهر، همكلاس قدیمی اش، به ظاهر با نیروی دریایی تسویه حساب می كند و به سپهر می پیوندد. سپهر یك دلال بین المللی است و قصد دارد با تهدید محتشم به فاش كردن زندگی خصوصی او با همسر سابقش ترزا (كه محتشم او را برای بازگشت به ایران ترك كرده)، وی را وادار به همكاری كند. سپهر با ترتیب دادن نمایشی كه در آن زنی شبیه به ترزار با زنی دیگر به عنوان دختر ترزا و محتشم حضور دارند، محتشم را وادار می كند تا با او به خارج از كشور برود و با عراقی ها همكاری كند. در خارج از كشور محتشم از طریق مارچلو، برادر ترزا كه بازیگر است، درمی یابد ترزا سال هاست درگذشته و هرگز دختری نداشته است. افراد سپهر كه از آگاه شدن محتشم از اصل ماجرا هراسان شده اند، مارچلو را می كشند و محتشم را قاتل معرفی می كنند. محتشم به ظاهر همكاری با سپهر و نیروهای عراقی را می پذیرد و هدایت یك كشتی را به مقصد عراق به عهده می گیرد. اما با هماهنگی حفاظت نیروی دریایی و تكاوران، در یك فرصت مناسب عراقی ها خلع سلاح می شوند و مركز دریابی كشتی ها نیز شناسایی می شود و مورد هدف قرار می گیرد. سپهر با محتشم در میان آب ها درگیر می شود و محتشم او را در كنار كوسه ها رها می كند و به وسیله یك چرخبال خود را نجات می دهد.