علی مرتضایی نسب از معلمین آموزش و پرورش جهت تدریس به یكی از مدارس محروم كشور منتقل می شود. او بامشاهده وضع مالی مردم و جهل و فقر حاكم بر آن ها درصدد كمك به مردم و از جمله شاگردانش بر می آید. دلسوزی مرتضایی نسب در مقابل دانش آموزان و رفتار خشن ناظم نسبت به بچه ها آن ها را رو در روی یكدیگر قرار می دهد. گرایش دانش آموزان به معلم خود و علاقه آن ها نسبت به مرتضایی نسب باعث كینه و حسادت ناظم شده و سرانجام با گزارش به نیروهای امنیتی، مرتضایی نسب از مدرسه اخراج می شود.