رحیم از سپاه پاسداران اخراج می شود. مینی بوسی را سرقت می كند و به كردستان می رود و به شاخه ای از حزب دموكرات كردستان ایران به ریاست حسام خان می پیوندد. دموكرات ها در تدارك وارد كردن اسلحه و مهمات از عراق هستند. سپاه مركز از موضوع باخبر می شود و فردی را با نام مستعار ناصر برای كسب اطلاعات بیشتر به محل می فرستد. ناصر شناسایی و كشته می شود. حسام خان رئیس شاخه ی حزب نیز به دست یك روستایی به قتل می رسد. هویت واقعی رحیم، كه برای آوردن مهمات به عراق رفته آشكار می شود. او برای اثبات بی گناهی خود به سپاه مركز می خواسته به عمل فداكارانه بزند. درگیری با دموكرات ها آغاز می شود و نیروهای سپاه جنگ را به سود خود خاتمه می دهند.