گروهی رزمنده كه برای یافتن «جعبه سیاه» مأموریت دارند درمحاصرة دشمن قرار می گیرند و شكست می خورند. گروهی دیگر به محل اعزام می شوند كه رهبری آن به عهده ی برادر فرمانده ی گروه قبلی است. موقع عبور از پرتگاهی كه میان دو صخره قرار گرفته است و با سقوط یكی از افراد گروه به قعر دره، به ناچار گروه به دو دسته منشعب می شود. دسته ی سه نفری كه از گروه اصلی جدا شده در محاصره ی عراقی ها قرار می گیرد و به جز جوانی مسیحی به نام داوید دو نفر دیگر كشته می شوند. اعضای گروه اصلی پس از جنگ و گریز به محل كشته شدن همرزمان خود می رسند و اثری از داوید نمی یابند. سعید سرباز جوانی كه دوست داوید است، صلیب طلایی همرزمش را به گردن یك افسر عراقی می بیند. گروه اصلی به محلی می رسد كه گروه قبلی آن جا را علامت گذاری كرده است. تعدادی از اعضای گروه در درگیری كشته می شوند و سعید و داوید نجات می یابند.