سال 1285، دوره استبداد صغیر، ماژور دادخان، نماینده دولت، مأموریت می یابد تا منطقه ای را از شر یاغیان خلاص كند. او در عملیاتی یكی از افراد جان محمدخان به نام ماشاءالله و سوارانش را دستگیر و راضی به همكاری می كند. ماژور دادخان یك زندانی را به عنوان طعمه همراه ماشاءالله به قرقگاه جان محمد اعزام می كند تا زمینه را برای دستگیری جان محمد فراهم كند. ماژور دادخان درمی یابد كه مرد زندانی بی گناه است و به ناروا به حبس افتاده است و از طرف دیگر دولت مركزی با یاغیان حشر و نشر دارد. ماژور دادخان و نایب برای نجات مرد زندانی می شتابند. همسر زندانی نیز به قرقگاه جان محمد خان می رود. زن توسط یكی از افراد خان دستگیر می شود و ماژور او را نجات می دهد و به استراحتگاه خان حمله می كند. نایب و یاغی ها كشته می شوند و زندانی ها پس از آزادی نزد خانواده های خود باز می گردند.