رضا فتحعلی برای مشكل مالی خود مجبور به كارهای خلاف از جمله دزدی و حمل مواد مخدر می شود. در یكی از شب هایی كه رضا برای حمل مواد مخدر به خارج از شهر می رود متوجه سقوط هواپیما شده و به نجات مسافران می پردازد. او كه در حین نجات مسافران از حضور پلیس آگاهی می یابد فرار كرده و مواد را از بین می برد.رضا پس از بازگشت به منزل ماجرا را برای دوست خود ابراهیم تعریف می كند، ولی از آنجایی كه رضا فردی معروف و متقلب است حرف های او مورد قبول واقع نمی شود. پس از چندی رضا به زندان می افتد و با انعكاس اخبار سقوط هواپیما، ابراهیم كه از ماجرا اطلاع دارد خود را بجای رضا به عنوان ناجی مسافران معرفی كرده و مورد تقدیر قرار می گیرد. رضا پس از آزادی به سراغ ابراهیم رفته و او را تهدید می كند. اما توسط فردی از نجات یافتگان سانحه هواپیما قانع شده و در جریان مراسم عروسی ابراهیم قرار می گیرد. و اما رضا كه مجدداً در جریان بدهكاری خود به زندان افتاده است با كمك ابراهیم بدهی خود را پرداخته و از زندان آزاد می شود.