حمید، فوتبالیست مشهوری كه قرار است برای مذاكره به آلمان برود، با دوست صمیمی اش محمود به كوه می رود؛ ولی از بالای كوه به پایین پرتاب می شود و پاهایش به شدت آسیب می بیند. از آن پس رابطه عاشقانه حمید با همسرش زهره شدیداً به سردی می گراید و حمید كه آینده درخشانش را نابود شده می بیند، خانه نشین می شود و با رفتار عصبی اش مدام زهره را از خود می راند. به تدریج رفتار حمید غیرقابل تحمل می شود و زهره را متهم به رابطه با محمود می كند. زهره كه عصبی شده، به خانه مادرش پناه می برد و سعی می كند با حوصله بیشتری به زندگی با حمید ادامه بدهد؛ اما حمید كه نامه تخیلی زهره در ایام كودكی را به دوست پدرش دیده است، بار دیگر به رابطه او با محمود می اندیشد و حتی از وی می خواهد در صورت تمایل از او جدا شود. زهره كه از حرف های بدبینانه و پیشنهاد تازه حمید به ستوه آمده، خانه را ترك می كند و جستجوی مادر زهره، حمید و محمود نیز برای یافتن او به نتیجه ای نمی رسد. سرانجام زهره به خانه برمی گردد و خبر باردارشدنش را به حمید می دهد تا افق تازه ای در برابر خانواده گشوده شود.