بعد از بزرگ شدن تو دهکده ای کوچک در دامنه کوه،حالا شخصیت کیم سونگ ریونگ موقعیتی برای موفق شدن پیدا میکنه و .بجای اینکه بعنوان یه مادر مجرد،سرنوشتش رو قبول کنه،دخترش رو ول میکنه و به امریکا میره…اما بعد از اینکه ورشکست میشه،مجبور میشه به کره برگرده و بعد به پیشنهاد لی جانگ هیوک باهاش ازدواج میکنه ،اون چائبولیِ(وارث های شرکت بزرگ) رییس یک شرکت مواد غذاییه و وقتی برای عشق و عاشقی نداره