“کنگ گان وو” در دهه ی چهل سالگی زندگی خود رهبر ارکستر است. او یک رهبر معتاد به کار و نخبه ای است که شهرت بسیار بدی دارد. وی را به عنوان فردی می شناسند که برای خلق بهترین موسیقی دست به هر کاری خواهد زد. در عین حال، با توجه به شخصیت خیره سرانه و خود محورش فکر می کند فقط افکار خودش درست است ، افکاری که او را از ایجاد روابط خوب با اطرافیانش باز می دارد. او یک ویولونیست به نام “دو رو می” و یک ترومپت نواز را با نامی مشابه به خودش ملاقات می کند و با هم یک مثلث عاشقانه تشکیل می دهند.