زنی کولی به نام ستاره (جمیله)، پس از این که از خانه طرد می شود، فرزند خردسالش علی (آتش) را کنار خانه ای می گذارند و می گریزد. فراشباشی (نعمت الله آغاسی) علی را می یابد و با خود به محل کارش، که دبستانی شلوغ است، می برد و به کمک بچه های مدرسه مراقبت از او را به عهده می گیرد. ستاره در کاباره ای مشغول به کار می شود و به زودی شهرتی به هم می زند، و برای یافتن فرزندش تقلا می کند. او که در جوار مدرسه خانه دارد با علی و فراشباشی دوست می شود. علی از بیماری سختی رنج می برد و ستاره، برای کمک کردن به تأمین هزینه ی درمان او، فراش باشی را به کاباره می کشاند و از او خواننده ی مشهوری می سازد. ستاره به تدریج در می یابد که علی فرزند گم شده اش است؛ اما از ترس این که شوهر مطرودش بچه را از او دور کند هویت خود را پنهان نگه می دارد، تا این که شوهر سابقش، به حیله، نشانی علی و فراشباشی را از او می گیرد. فراشباشی، به کمک شاگردان مدرسه، مرد را از علی دور می کند و با ستاره زندگی مشترکی را دنبال می کنند.