زائرمحمد هنگامی که میخواهد ورزای سکینه را که فرار کرده است رام کند؛ به گاو صدمه میزند و مورد سرزنش سکینه واقع میشود که او اگر زور و بازو دارد برود طلبش را که بزرگان بوشهری خوردهاند بگیرد. این حادثه، و پرخاش تحقیر سکینه نسبت به زائرمحمد، موجب میشود تا او برای گرفتن طلبش از آقا علی وکیل، عبدالکریم حاج حمزه، ابول گنده رجب و شیخ ابوتراب برازجانی اقدام کند. آنها زائر محمد را تحقیر کرده بیرون میکنند و میگویند که سرمایهاش در معامله سوخت شده است…