سینتیا با دختر کج خلق خود که رفتگر خیابان است در لندن زندگی می کند.برادر او که عکاس موفقی است در نزدیکی او زندگی می کند.اما سینتیا نزدیک به یک سال است که با او ارتباط ندارد.او احساس تنهایی و جدا افتادن می کند اما در گوشه ی دیگر شهر پسری که در کودکی به فرزندی قبول شده است بزرگ شده و به دنبال مادر خود می گردد...