بک سو چان هیچ چیزی نداره ولی عقیده داره که زن دل بخواهش را یه روزی بدست می اره تا موقعیکه دنبال عشق واقعی اش میگشته همه با سوالاتشون از او عقیده اش را مسخره میکردن . سرانجام این جوان الوات با زنی به نام چانگ یون هی که معیارهای او را دارد ملاقات میکنه و عاشقش میشه و دیوانه وار به دنبال او راه افتاد و از زندگی خوشگذاران سابقش دست برمی دارد و ادعا میکنه که برادر کوچکتر یون هی است و میخواهد او را از افتادن در دام جوانان عیاش محافظت کنه از طرفی یو جون سوک صاحب شرکت موفقی است که از پدرش بهش رسیده او بعد از اتفاقی که برای پدرش می افته مجبور میشه برگرده و سرپرستی شرکت پدرش را بعهده بگیره یون هی منشی جون سوک میشه ومورد توجه رئیسش قرار میگره و جون سوک سعی داره توجهش را او را جذب کنه سرانجام سرنوشت این دو با وجود مخالفتهای مادرش به کجا میرسه ؟