جیمی یک مامور استخدام است که به تازگی از دست دوست پسر عجیب و غریب اش به نام کیونسی خلاص شده. جیمی حالا بعد از این جدایی با خیال راحت سرش به کارش گرم است و به نظر می رسد کم کم به زندگی طبیعی خود بازگشته. او به منظور استخدام فردی برای مجله GQ، به شخصی به نام دیلان می رسد که بهترین گزینه برای این شغل است. دیلان نیز پیشنهاد جیمی را می پذیرد و از خانه اش در لس آنجلس به نیویورک می آید تا مشغول بکار شود. جیمی اولین کسی است که در نیویورک به دیلان خوش آمد می گوید و از طرفی تنها کسی هم هست که دیلان در نیویورک می شناسد، به همین دلیل سعی می کند تا به او نزدیکتر شود و با او بیشتر آشنا شود. بزودی مشخص می شود که دیلان هم تجربه یک رابطه تلخ با دوست دختر سابقش به نام کایلا را داشته و از این رو با جیمی همدرد است. این دو بعد از صحبتهای مختلف به این نتیجه می رسند که در اصل انسان باید رابطه ی جنسی بی قید و شرط داشته باشد. بنابراین آنها این نوع رابطه را آغاز می کنند اما ادامه این رابطه چندان هم آسان نیست چون زمانی که پای افراد دیگر وسط بیاید، غیرت طرفین هم گل می کند و....