جورج لاس جورجياي هجده ساله ( با بازي موت) راوي و قهرمان داستان است. جورج اوايل در اپيزود خلباني مي ميرد. او يکي از کساني است که نمرده است، grim reaper. جورج خيلي زود ياد مي گيرد که شغل ريپر گرفتن روح مردم ترجيحا فقط قبل از مرگ شان است و آنها را تا حرکت به بعد از زندگي همراهي مي کند. جورج با مرگش مادرش بقيه افراد خانواده اش را تنها مي گذارد زمانيکه ارتباطش با آنها در زميني لرزان است.اين نمايش با نشان دادن مرگ جورج تجارب تيم کوچک اين قبيل از Reaper ها بعلاوه تغييرات بعد از مرگ در جورج و خانواده اش را مورد بررسي قرار مي دهد. جورجيا لاس فردي گوشه گير و از نظر احساسي متفاوت از خانواده اش است و از زندگي اش احساس شرمندگي مي کند. بعد از ترک تحصيلي از کالج، او شغل موقتي را از سرويس هاي موقتي زمان هاي خوش گرفت. در زمان ناهار اولين روز کاري اش، به او ضربه اي مي خورد و در ايستگاه Mir space کشته مي شود.