«پویراز کارایل» افسر پلیسی است که بخاطر جرمی که مرتکب نشده به یک سال زندان محکوم می شود. دادگاه رای بر عدم صلاحیت او در نگهداری از فرزندش داده و سرپرستی پسرش «سینان» به خانواده ی همسر سابقش سپرده می شود. او پس از آزاد شدن از زندان راننده تاکسی میشود و پس از اتفاقاتی با «بحری» رئیس مافیای استانبول آشنا میشود. پویراز ناخواسته جان بحری را نجات داده و به همکاری با مافیا دعوت میشود. او پس از گزارش به مافوق سابق خود تصمیم می گیرد بعنوان جاسوس در مافیا نفوذ کرده و در ازای بازپس گیری سرپرستی فرزندش به پلیس کمک کند.با این حال پویراز پس از مدتی کوتاه عاشق دختری به نام «عایشه گل» می شود، غافل از اینکه او دختر بحری سرکرده مافیاست. اتفاقاتی که بین اون و عایشه گل و همینطور بحری میافتد باعث قرار گرفتن پویراز در موقعیتی سخت شده و او را ناچار به گرفتن تصمیم های بسیار خطرناک می کند…