“گُلرو” در یکی از محله های کناری استانبول به دنیا اومده و در کاخی که باباش در اون باغبون هستش بزرگ شده . ولی هنوز یه پاش هم در همون محله قدیمی و ساده و صمیمی خودشونه . گُلرو بین محله قدیم و کاخی که توش بزرگ شده در رفت و آمده و دنیای کوچیک خودش رو داره . گولرو در زندگیش چند تا قهرمان داره : باباش “صالح” ، عشق دوران بچگیش “مرت” ، خواهراش و دوستش جیهان . ولی یکی دیگه هم هست به نام “گُلفام سیپاهی” که گُلرو از بچگیش طرفدار اونه ولی خونواده گُلرو و مرت از این طرفداری و دوست داشتن خوششون نمیاد و این کینه قدیمی با بازگشت گُلفام به کاخ دوباره شعله ور میشه و …