"جولیا سندبرگ" پس از ناپدید شدن دختر سه ساله اش از پانزده سال پیش،از دنیا و همه کسانی که او را می شناسند،از جمله همسرش"داگ" و پسرش"کریس" که سالها تلاش کرده دیوارهای تنهایی او را نابود کنند، جدا شده است.اما وقتی او با زنی جوان به "لوئیس" آشنا می شود همه چیز تغییر می کند...