سال 1985. جورج فروشنده ای حرفه ای است که هرچیزی را در هر زمان به هرکسی که بخواهد می فروشد. زمانی که جورج متوجه می شود قرار است پاپ (رهبر کاتولیک های جهان) به بلژیک بیاید، احساس می کند شانس در خانه اش را زده است و باید از این فرصت نهایت استفاده را ببرد...