سه مرد تصميم گرفته اند تا يک گروه موسيقي راه انداخته و براي يک بار هم که شده يک بار روي صحنه بروند. اما هر کدام از اين آدم ها جدا از مشکلات زندگي صاحب معلوليت هايي نيز هستند. کوئن آواز خوان اختلال گويشي دارد، يکي از دست هاي يان نوازنده باس به خاطر حادثه اي در کودکي اختلال حرکت دارد و اوان گيتاريست نيز مشکل شنوايي دارد. از طرف ديگر براي تکميل شدن گروه به يک طبال نيز نيازمندند و براي همين يک روز پشت در خانه نويسنده اي مشهور به نام دريس ظاهر مي شوند. دريس ابتدا دعوت آنها را جدي نمي گيرد، چون او هم مشکل خاص خودش را دارد: دريس قادر به نواختن طبل نيست! با اين حال دريس که زندگي مرفه و راحتي دارد براي شوخي هم که شده پيشنهاد اين سه نفر را قبول مي کند. او که با زني زيبا زندگي و گاه همراه او س ک س گروهي را نيز تجربه مي کند، به محض آشنا شدن با اعضاي گروه متوجه مشکلات خصوصي آنها نيز مي شود. کوئن يک نازي است و علاقه عجيبي به کتک زدن زنها دارد، پدر يان ديوانه و در خانه بستري است و خود او نيز همجنس گراست، ايوان نيز زندگي بي سر و ساماني با همسرش را مي گذارند. با اين حال هر سه نفر استعداد عجيبي در نواختن دارند و به زودي نام فمينيست ها را براي گروه خود برگزيده و شروع به تمرين مي کنند. کم کم دريس به گروه علاقمند مي شود و هر کاري را که لازم مي داند براي سر گرفتن اولين و آخرين اجراي آنها انجام مي دهد. اما همه چيز رفته رفته به شکلي بغرنج در هم مي ريزد
توضیحات :
برنده 3 جایزه ، کاندید 2 جایزه