"لوکاس" زبان کامپیوتری جدید خلق می کند و در همین حین متوجه می شود به بیماری مرگباری مبتلا شده که موجب از دست دادن حافظه اش می شود.پس از مدت کوتاهی او با "بلانچه" که در نمایشی عجیب به عنوان واسط اجرای برنامه می کند آشنا می شود."لوکاس" در حال مرگ با او به خانه ای کنار دریا می رود و چند روز را با او می گذراند...