"خوزه لوئیس" مدیر کارخانه پدر و مادر خود است.دوست دخترش "سیلویا" در قسمت فروش کارخانه کار می کند.وقتی "سیلویا" باردار می شود او قول می دهد که برخلاف خواسته خانواده اش با او ازدواج کند.مادر او مصمم است تا ازدواج او با دختری از سطح پائینتر را به هم بزند برای همین "رائول" را استخدام می کند و...