"تامک" چهارده ساله دانش آموز خوبی است.او به نجوم علاقه دارد و برای راضینگه داشت پدر خود فوتبال بازی می کند.او در شهر کوچک و فقیری زندگی می کندکه مملو از انسانهای بیکار است در حالی که کمی آنطرفتر "آلمان" با همهامکاناتش قرار دارد.او با "مارتا" آشنا می شود و...